..::..  درس ها  ..::..

..::.. درس ها ..::..

الهی نعمت حضور قلبم را از خطور ذنوب بازدار
..::..  درس ها  ..::..

..::.. درس ها ..::..

الهی نعمت حضور قلبم را از خطور ذنوب بازدار

کدام خطرناکتر هستند؟ امواج تلویزیون، موبایل یا ماکروویو


پدر پزشکی جامعه‌نگر ایران به جزئیات خطرات پارازیت‌ها و امواج تلویزیون، موبایل، ماکروویو و حتی امواج رادیویی پرداخت.


کدام خطرناکتر هستند؟ امواج تلویزیون، موبایل یا ماکروویو


همیشه سؤال‌های متعددی در مورد امواج الکترومغناطیس می‌شود؛ گاهی به‌اسم امواج رادیویی، گاهی پارازیت و گاهی موج‌های بلند یا ماکروویو؛ که در این رابطه پروفسور محمد اسماعیل اکبری پاسخی علمی ارائه می‌کند.


رئیس مرکز تحقیقات سرطان عنوان می‌کند: اصلاً بدن انسان از منابع مولد امواج الکترومغناطیس است و از این خاصیت برای تشخیص استفاده می‌شود؛ زیرا هر سلولی در بدن میزانی از موج را تولید می‌کند و به‌تبع آن هر عضوی هم میزانی؛ بنابراین اگر امکان اندازه‌گیری این امواج را داشته باشیم می‌توانیم به سلامت آن عضو پی ببریم.


پرفسور محمداسماعیل اکبری - دارای مدرک فوق تخصص جراحی غدد و سرطان از دانشگاه جانز هاپکینز و معاون پیشین سلامت وزارت بهداشت ادامه می‌دهد: نوارهای قلبی و یا مغزی از وسایل تشخیصی هستند که بیماری‌هایی در قلب یا مغز را نشان می‌دهند، همچنین عکس‌برداری با دستگاه MRI هم از این راه استفاده می‌کند، یعنی میزان مغناطیس در هر عضوی را به‌حدی تشدید می‌کند که امکان تفاوت بین دو نسج و در نتیجه تشخیص توده‌ها را آسان می‌کند.


این فوق‌تخصص جراحی غدد و سرطان از دانشگاه جانز هاپکینز تصریح می‌کند: حال اگر به هر دلیلی امواج مغناطیسی از خارج به بدن بتابد روی مکانیسم و کار اعضا اثر می‌گذارد و می‌تواند منجر به بروز اختلالات شود، بنابراین امواج از تلویزیون‌ها، ماکروویوها، موبایل، رادیو و ... ساطع می‌شوند؛ لذا اینها می‌توانند عارضه درست کنند.

 

وی عنوان می‌کند: پارازیت‌ها هم از همین امواج هستند که برای خنثی کردن امواج در شبکه‌های تلویزیونی به‌کار می‌روند و معمولاً همان قدرت را دارند یعنی خیلی تفاوتی نمی‌کند با دیدن تلویزیون.


معاون پیشین سلامت وزارت بهداشت خاطرنشان می‌کند: به هر حال اگر مستمر در معرض این امواج باشیم، زیانبار است و این زیان برای کودکان بیشتر از افراد بزرگسال است، با وجود این، رابطه این امواج با سرطان هنوز ثابت نشده است و هیچ تحقیقی وجود ندارد که بتوانیم اعلام کنیم این امواج سرطان‌زا هستند.



*****************

در غیاب مردان بزرگی چون ریزعلی خواجوی

در غیاب مردان بزرگی چون ریزعلی خواجوی

غروب یکی از روزهای سرد پاییز بود. خورشید در پشت کوه‌های پربرف یکی از روستاهای آذربایجان فرورفته بود. کار روزانه دهقانان پایان یافته بود. ریزعلی هم دست از کار کشیده بود و به ده خود باز می‌گشت. در آن شب سرد و تاریک، نور لرزان فانوس کوچکی راه او را روشن می‌کرد. دهی که ریزعلی در آن زندگی می‌کرد نزدیک راه‌آهن بود.

 ریزعلی هر شب از کنار راه آهن می‌گذشت تا به خانه‌اش برسد. آن شب، ناگهان صدای غرش ترسناکی از کوه برخاست. سنگ‌های بسیاری از کوه فرو ریخت و راه‌آهن را مسدود کرد. ریزعلی می‌دانست که، تا چند دقیقه دیگر، قطار مسافربری به آن جا خواهد رسید. با خود اندیشید که اگر قطار با توده‌های سنگ برخورد کند واژگون خواهد شد. از این اندیشه سخت مضطرب شد. نمی‌دانست در آن بیابان دورافتاده چگونه راننده قطار را از خطر آگاه کند. در همین حال، صدای سوت قطار از پشت کوه شنیده شد که نزدیک شدن آن را خبر داد.

 

ریزعلی روزهایی را که به تماشای قطار می‌رفت به یاد آورد. صورت خندان مسافران را به یاد آورد که از درون قطار برای او دست تکان می‌دادند. از اندیشه حادثه خطرناکی که در پیش بود قلبش سخت به تپش افتاد. در جست و جوی چاره‌ای بود تا بتواند جان مسافران را نجات بدهد. ناگهان، چاره‌ای به خاطرش رسید. با وجود سوز و سرمای شدید، به سرعت لباس‌های خود را از تن درآورد و بر چوبدست خود بست. نفت فانوس را بر لباس‌ها ریخت و آن را آتش زد.

ریز علی در حالی که مشعل را بالا نگاه داشته بود، به طرف قطار شروع به دویدن کرد. راننده قطار از دیدن آتش دانست که خطری در پیش است. ترمز را کشید. قطار پس از تکان‌های شدید، از حرکت باز ایستاد. راننده و مسافران سراسیمه از قطار بیرون ریختند. از دیدن ریزش کوه و مشعل ریزعلی، که با بدن برهنه در آنجا ایستاده بود، دانستند که فداکاری این مرد آنها را از چه خطر بزرگی نجات داده است.

 

"ریزعلی خواجوی" نام‌آشنای همه ایرانیان است. داستان فداکاری وی در کتاب‌های سال سوم دبستان سال‌هاست که ‌منتشر می‌شود. فداکاری که در یک شب سرد سال 1341 جان صدها نفر را نجات داد و به رغم کتک خوردن آن شب، از این ماجرا به عنوان بهترین خاطره زندگیش یاد می‌کند.

ریزعلی که در سال 1309 در روستای "قالاچق" از توابع شهرستان "میانه" به دنیا آمده است.

انگار هنوز هم باید به همت و از خودگذشتگی مردانی مثل ریزعلی خواجوی چشم بدوزیم تا شاید در این دوره و زمانه هم جوانی پیدا شود و در سوز سرمای کشنده پیراهن از تن بیرون کند و به سادگی یک روستایی بی‌ادعا مشعلی برافروزد و جان چندصد مسافر را نجات دهد.

تونل کندوان

تونل کندوان

تونل کندوان تونلی است در جاده کرج - چالوس. این تونل در ۲۷ اردیبهشت ۱۳۱۷ از طرف رضا شاه افتتاح گردید. قبل از احداث این تونل، راه میان کرج و چالوس پنج ماه از سال غیر قابل تردد بود. ارتفاع ساخت تونل در ۳۰۳۰ متری کوه‌های البرز و  طول تونل 1883 متر است.

 کار ساخت این تونل با ادوات و ابزار آن سالها، تنها سه سال به طول انجامید.

 گفتنی است که عملیات تعریضی که از سال ۱۳۷۴ بر روی تونل آغاز شد، به صورت غیر اصولی انجام شده و با امکانات و ماشین آلات مدرن امروز بیش از هفت سال به طول انجامید. و هزینه‌ای هفت برابر رقم پیش بینی شده در بر داشت.


نام گذاری تونل

محل احداث تونل بسیار سخت‌گذر بوده و درارتفاع بالایی از کوهستان وجود داشت و آن زمان تجهیزات امروزی برای حفر صخره موجود نبود وباید تونل با تجهیزات ابتدایی حفر می‌شد. به علت تبحر اهالی روستایی در نزدیکی تبریز به نام کندوان در کندن سنگ و کوه از کارگرانی از ان روستا جهت کندن تونل استفاده شده است و نهایتا به پاس زحمات مردم آن روستابه پیشنهاد مهندس گرایلی سازنده تونل ، این تونل کندوان نام گرفت.